خدا

فقط قصدم اینه که تجربیات خودم رو در تحولی جدید بنویسم. تحولی که مثل یه زندگی دوباره شد.

خدا

فقط قصدم اینه که تجربیات خودم رو در تحولی جدید بنویسم. تحولی که مثل یه زندگی دوباره شد.

پیش‌مرگ (۱۷)

سلام! 

شده تا به حال خواب ببینی؟ 

خوابایی که هر چقدر بهت بگن تعبیر نداره٬ اما ته دل خودت حس کنی که این خواب باید تعبیر داشته باشه. 

یه چیزی توی اون خواب هست که فکرتو عجیب درگیر خودش می‌کنه. اینقدر که نمی‌تونی فراموشش کنی.

گاهی اینقدر به صحنه‌هایی که توی خوابت دیدی فکر می‌کنی که پریشون میشی. حتی گاهی اوقات از فکرایی که در مورد اون صحنه‌ها می‌کنی حیرون می‌شی... 

 می‌گیره...

  می‌کنی...

 می‌شی...

این لحظه‌ها فقط یه چیز به من کمک می‌کنه. 

وقتی از خواب بیدار میشم٬ تو همون رختخواب دراز می‌کشم. چشمامو می‌بندم و سرمو می‌ذارم رو سینه‌اش... 

یه نفس عمیق می‌کشم و تو خواب و بیداری بغلش اگر دلم بخواد گریه می‌کنم.

اگر دلم بخواد می‌خندم و اگر دلم بخواد فکر می‌کنم. 

در نهایت اونه که بهم آرامش میده. 

چون فکر می‌کنم هر چیزی که می‌خواسته با این خواب به من بگه یه روزی تو واقعیت بهم نشون میده و اون خواب٬ هر چیزی که هست یه هشدار برای من بوده تا بازم یادش باشم. 

خودمو به دستاش بسپارم و بگم: 

محبوب من! 

هر خوابی که تو برام دیدی قشنگه! 

هر چیزی که تو می‌خوای بهم بگی دوست دارم و با جون و دل قبول می‌کنم. 

همین که کنارم هستی 

همین که تو هر نفس می‌بینمت و حست می‌کنم برام این دنیا و هفت دنیای دیگه‌ام کافیه! 

تو فقط کنارم باش! 

دیگه هیچی برام مهم نیست. 

دوستت دارم آروم جونم............................. 

نظرات 14 + ارسال نظر
آناهید شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:02 ب.ظ http://mihaniazad3.blogfa.com

درود. وبلاگ جابی داری. حالا پیش مرگ کی هستی؟ خوشحال میشم اگر به منم سر بزنی.

درود بر تو!
قبلاْ این سوال خیلی از دوستان بود. پیش مرگ کسی نیستم.
پیش مرگ به معنی لحظاتیه که می‌شمرم تا به معبودم برسم.
روزایی که دور از اون می‌گذره.
منظورم دور از روح و نور اونه.
وگرنه اون به من از همه چیز نزدیک تره.
بدرود

امیرعلی شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:36 ب.ظ http://sinasadra.blogsky.com/

روایت سینا به قلم آقا مهدی

اسم من هیچ کس شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:35 ب.ظ http://bamzi.blogsky.com/

ممکنه من اول باشم؟
من خواب می بینم فقط خواب شیاطین و اجنه رو .
واقعا وحشتناکه نمیدونم چرا شاید از آخرتم می ترسم.

مهم نیست که اول باشی یا نه. مهم اینه که بتونی همیشه باشی.
اولیا همیشه اینقدر هم خوشبخت نیستن!!!
اما اینکه خواب اجنه رو می‌بینی جالبه!
یه دورانی منم همیشه همین خوابو می‌دیدم. به خصوص وقتی که فهمیدم زمان زیادی برای زندگی ندارم.
به وضوح می‌دونستم که دلیل خوابای من ترسه! ترس از کارایی که کردم٬ ترس از عاقبتی که به واسطه‌ی اون کارا بهش دچار میشم و ترس از عذاب وجدان‌هایی که بهشون محل نذاشتم.
اما حالا... از وقتی که بزرگی خدا رو درک کردم٬ از وقتی که مهربونیاش تو عمق روح و جونم نشسته٬ می‌دونم که اون همیشه صلاح منو می‌خواد و همه‌ی اینا یه هشدار بوده!
هشداری که اگه زودتر متوجهش می‌شدم این خوابای ترسناک هم زودتر تموم میشد. اون می‌خواست چیزی رو بهم بگه که هر چقدر با مهربونی می‌گفت متوجه نمی‌شدم.
واسه همینم مجبور شد از راه‌های به این ترسناکی حرفشو بهم بفهمونه!
حالا دیگه نه از اون خوابا خبری هست٬ نه از نگرانی فرداها!
فقط منم و اون و یه دنیا زیبایی که برای من خلق کرده.
چشمام همه چیز رو می‌بینه. جزییات حرفاشو تو اطراف خودم می‌بینم و خوشحام که متوجه شدم اگر به حرفایی که می‌خواد بزنه گوش بدم٬ دیگه احتیاجی به اعمال خشونت از طرف اون نیست!
هر چند که خشونتش هم از روی دوست داشتنمه!
امیدوارم توضیحاتم روشن باشه. اما اگر نبود بگو تا توی یه پست جداگانه در موردش بنویسم.
شاد باشی دوست عزیز! کوچولو رو ببوس.

ندا یکشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:04 ب.ظ http://www.neday-zendegi.blogsky.com/

آره خیلی پیش اومده
خیلی
حس عجیبی است

خیلی حس عجیبیه!
اما عجیب‌تر اینه که قشنگیشو بفهمی!
بفهمی که چقدر دوستت داره که داره با این وضوح باهات حرف می‌زنه و حتی بهت زحمت هم نمی‌ده که جزییات رو توی دنیا نشونت بده! بلکه واضح و روشن توی خواب بهت می‌گه ماجرا چیه و ازت چی می‌خواد.
شاد باشی و سربلند.

س م ح چهارشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:30 ب.ظ http://baraye2bar.blogsky.com

بوس

ممنون رفیق

یلدا یکشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:16 ب.ظ http://www.dokhtaresarma.blogsky.com

الهی قربونت بشم...
یادته همیشه وقتی اینجور خوابا رو که میدید برام تعریف میکردی بهت میگفتم خیره انشاالله
ایندفعه هم میگم خیره

خدا نکنه خانومی.
انشالله که همه ی زندگیا خیره. چون خوابا هم یه جور زندگین.

آرش سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:55 ب.ظ http://www.khurshid.blogsky.com

سلام
اولین بار بود که افتخار نصیبم شد به وبلاگتون بیام. از وبلاگ خورشید اومدم و دارم برای تمامی وبلاگ هایی که خورشید لینکشون کرده سر میزنم. وبلاگتون زیباست. در جستجوی محمد میخوام به تمام وبلاگ ها سر بزنم تابلکه با یاری عزیزان بتوانیم محمد احمدی رو بار دیگر با آغوش گرم خانوادش برگردونیم.منتظر همراهیتون هستم.

امیرعلی دوشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:39 ب.ظ http://sinasadra.blogsky.com/

لطفا کمکم کنید تا از این شرمنده گی در بیام.جلوی شماها خراب شدم تو رو خدا کمکم کنید تا جلوی صدرا خراب نشم خواهش می کنم

پوریا جمعه 29 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:34 ب.ظ http://porya1374.blogsky.com/

سلام دوست بشیم

سلام!
دوست هستیم.

پوریاجون یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:07 ب.ظ http://porya1374.blogsky.com/

سلام رفیق
آپیدم

سلام رفیق!
حتماْ به زودی سر می‌زدم. راستش یه چند وقتیه که حسابی درگیرم.

احسان برادری از بلوغ یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:36 ب.ظ http://blugh.blogfa.com

" کفتر بازی بلوغی " آپ جدید وب بلوغه. بازم اگه وقت داشتین بخونین . حتما نظرتون برا خودمون و البته برا آپ های بعدی بلوغ مفیده.

س م ح دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:19 ق.ظ http://baraye2bar.blogsky.com

دیگه باید زندگی ((1)) رو شروع کنی :))

پوریا جون پنج‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:35 ب.ظ http://porya1374.blogsky.com/

سلام آپیدم

مرجان چهارشنبه 26 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:33 ب.ظ

اتفاقا منم چند روز پیش یکی از همین خوابا دیدم. همش فکر میکردم اگه اون کاری که تو نظرمه انجام بدم همون بلایی که تو خواب دیدم به سرم میاد. در نتیجه انجام ندادمش. شاید اونم یه نشونه بوده.
داشتم جواب یکی از کامنتهاتو میخوندم تو این پست. خواب شیطان و اجنه. منم چندین شب پیش خواب میدیدم دارم یه روحی رو میزنم و گریه میکردم و عذاب میکشیدم. فکر کنم بخاطر کار بدی بود که روز قبلش انجام داده بودم. یه کار بد بزرگ. و کاملا هم موافقم که این خوابها بخاطر ترس از کاراییه که کردیم. و عذاب وجدانی که بخاطرش داریم.
خدا به دادم برسه اون دنیا...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد