خدا

فقط قصدم اینه که تجربیات خودم رو در تحولی جدید بنویسم. تحولی که مثل یه زندگی دوباره شد.

خدا

فقط قصدم اینه که تجربیات خودم رو در تحولی جدید بنویسم. تحولی که مثل یه زندگی دوباره شد.

پیش‌مرگ (۱۰)

 

درد

تمام تنم درد می‌کنه. 

حتی پاشنه‌های پام که نمی‌تونم از درد زمینشون بذارم. 

نمی‌دونم چقدر می‌تونی عمق این دردای جسمی رو تصور کنی. 

اینقدر فکر کن که نتونی حتی یه لیوان دستت بگیری و آب رو با قرصت فرو بدی. 

اما می‌دونی چیه؟ 

به همه‌ی این دردا می‌خندم. 

نپرس چرا و نگو مگه دیوونه‌ای که به این همه درد می‌خندی. 

می‌خندم چون می‌دونم وقتی درد می‌کشم بیشتر یادش میفتم. 

می‌خندم چون می‌دونم اینقدر دوسم داره که وقتی یه لحظه ازش غافل میشم تحمل نمی‌کنه. واسه همین از روی حسودیش این دردو توی جونم میندازه که یادم بندازه باهاش حرف بزنم. 

هرچی بیشتر اذیتم می‌کنه بیشتر می‌فهمم که دوستم داره. 

منم با عشق صداش می‌زنم و می‌گم: «عزیز دلم! همه‌ی این دردا فدای یه لحظه نگاهت! تو جون بخواه... اصلاْ بند بند وجودمو از هم جدا کن! این تن من٬ دست و پاهام٬ چشمام٬ سرم٬ همه‌اش مال خودته. حالا می‌خوای آروم بذارشون یا می‌خوای اینقدر درد بهشون بده که از زور درد نفسم در نیاد. تو هر کاری که بکنی دوست دارم نفس من!» 

 درد

اینقدر تو گوشش زمزمه می‌کنم و زمزمه می‌کنم که یا دلش می‌سوزه و دردمو کم می‌کنه یا خودم خوابم می‌بره.  

در هر صورت بازم منم و اون که وقتی از شدت درد گریه می‌کنم٬ سرمو رو شونه‌هاش می‌گیره تا آروم بشم. 

دوستت دارم دل نازک من!

نظرات 5 + ارسال نظر
حسین شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:06 ق.ظ http://www.akslar.com

سلام دوست عزیز وبلاگ واقعا خوبی داری داشتم تو اینترنت میگشتم نمیدونم چطور شد اومدم وبلاگ شما واقعا کارتون زیباست ارزوی موفقیت دارم برای شما

اسم من هیچ کس شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:43 ب.ظ http://bamzi.blogsky.com/

سلام سینا به محمد وستایش هم نوشتم
قرارمون این نیست که یواشکی بیای وبلاگم ولی کامنت نزاری.

اسم من هیچ کس شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:44 ب.ظ http://bamzi.blogsky.com/

سلام سینا به محمد وستایش هم نوشتم
قرارمون این نیست که یواشکی بیای وبلاگم ولی کامنت نزاری.
یایا منتظرتون هستم.

امیرعلی دوشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:53 ق.ظ http://sinasadra.blogsky.com/

خداوند به حضرت موسی (ع) فرمود با زبانی که گناه نکردی مرا بخوان تا تو را اجابت کنم حضرت موسی(ع) عرض کرد که کدام زبان است که گناه نکرده فرمود زبان دیگران بگو برایت دعا کنند

ممنونم. برای منم دعا کن.

یلدا سه‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:27 ق.ظ http://www.do

سلام حوصله نداشتم ادرس رو کامل بنویسم تو که ادرس رو داری و یواشکی سر میزنی
چققدر بد که اینجا باید بام و ازت خبر داشته باشم کتارت که هستم جیزی نمیگی
چقدر هم خوبه جون داری عارتم میدی به دوری اره؟؟
مگه نه اقا سینا
بگم برات دعا میکنم که همه زندگیم دعا کردنه برای تو
دروغ نگفتم اما تو که اینقدر دستت به اسمون میرسه برای منم دعا کن
شاید دل کسی به رحم اومد و کارهام درست شد

دعا کردن وظیفه‌ی من نیست. وظیفه‌ی هچکس نیست. یه اراده‌ است از ته دل٬ یه خواسته است که من و تو نداره.
اگه می‌خوای دستت به آسمون برسه آسمونی باش!
من که نیستم.
سعی می‌کنم که باشم.
دنبال دل رحمی کسی هم نباش.
اون که باید دلش به حال تو به رحم بیاد خودتی.
همه ی ما باید دلمون به حال خودمون به رحم بیاد و کاری واسه خودمون بکنیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد