چند وقته که سنگینی یه چیزیو رو شونههام حس میکنم.
میدونم این سنگینی سنگینی گناهمه.
همین سنگینی باعث میشه سرم رو نتونم بلند کنم.
نه اینکه نخوام اما اینقدر سنگینه که گردنمو فشار میده پایین.
دلم میشکنه.
دلم برات تنگ شده.
اینقدر که دلم میخواد اولین باری که دیدمت خودمو پرت کنم تو بغلت٬ حتی با این بار سنگینی که روی دوشمه.
میدونم جا خالی نمیکنی. میدونم حتی اگه بهت نرسم و بین راه بخورم زمین میای جلو و بغلم میکنی.
دست میکشی روی سرم و زخمای شونهامو مرهم میذاری.
آخه چرا اینقدر تو خوبی؟
چرا تنبیهم نمیکنی؟
چرا با وجود خطاهام بازم باهام حرف میزنی؟
حقا که بهتر از تو هیچ مرهمی برای دردام نیست.
حقا که گوش تو بهترین گوش برای شنیدن حرفامه٬ حتی برای درد دلای آلوده به گناهم.
عزیز من!
نفس من!
منو بغل کن. بذار سر روی سینهات بذارم و تو رو با تمام وجودم بو بکشم.
محبوب من٬ آروم جونم... ممنون که با خاطر من از آسمون به زیر اومدی.
به خاطر بلند کردنم ممنون.
سعی میکنم با گوش دادن به حرفات بندهی خوبی برات باشم.
اما اگر خطا میکنم منو ببخش!
هرچند که میدونم نیازی به گفتن من نیست. تو اینقدر مهربونی که هیچوقت منو تنها نمیذاری.
میبوسمت نازنین من!
خوش به حالت.......
تو که دستتت به نوشتن آشناست
دل از جنس دل خسته ماست
دل ما رو بنویس
من کجا و نوشتن از دل کجا!!!!!
سرم به سنگ خورده عزیز،اینوخودت خوب میدونی
دوسِت دارم خیلی زیاد، اینوخودت خوب میدونی
دوباره اومدم پیشت، نگو برام هیچی نخون!
میخام باهات حرف بزنم، نگو برو پیشم نمون!
دوسِت دارم اینو بدون، منو با این غما نذار
توغم داری،خوب میدونم،منوبامن تنهانذار
دق میکنم تو این روزا،اگرتوتنهام بذاری!
نه من نمیشه باورم،میخای منو جا بذاری!
بگو که پیشم میمونی،بگو ههمش کنارمی
تو این شبا فقط تویی که فکر حال زارمی
ممنون از این همه احساس. واقعاْ شعر قشنگی بود. بی اغراق گفتم.
سلام سینا جان
عالی مثل همیشه
آپیدما بیا
ممنون.
چشم.
حتماْ سر می زنم.
سلام
دیگه بهم سر نمیزنید بامن قهر کردین
قهر چیه داداش!
مگه بچه ایم.
درگیری کار و زندگیه دیگه.
به بزرگی دلت ببخش.
سلام
ممنون که چندین بار به وب من سر زدید ....
بخاطر شما سعی میکنم ، متن رو تقویت کنم
و پی نوشت ها را تاثیر گذار تر ......
و با توجه به پستی که گذاشته اید ....
هر چقدر گناهان ما بزرگ باشد ، باز هم بزرگتر از آمرزش پروردگار نیست .....
کاش مثل کودکان پاک و معصوم بودیم . گاهی از تجلی روح پاک خدا در وجود کودکان ، می ترسم ...
میترسم از خودم
از عاقبتم ....
اگر بگویم کاش در کودکی مرده بودم ؟! کفر نیست ؟؟؟؟
ممنونم از نظرت.
این ترس شیرینه.
جالب نیست؟! اینهم از عجایب خلقت خداست که ما هم دوستش داریم و هم ازش میترسیم. البته به لطف....
سلام
اومدم خبر گیری باز نگین سینا و صدرا بی معرفتن خبر نمیگیرن
سلام
من یه مشکلی دارم.
اونم اینکه نمی تونم از خدا چیزی بخوام چون موقعی دست نیاز بسویش دراز می کنم یه لحظه ازش شرمنده می شم وخجالت می کشم و سر افکنده.واسه همین هیچ گاه با توجه به گناهام نمی تونم از ش چیزی بخوام.
سلام دوست من!
ما هرچقدر هم که گناهکار باشیم بازم اون بخشنده است. مطمئن باش. تا به حال شده اونو صدا بزنی و جوابتو نده؟
با خودت رو راست باش.
بشین و باهاش حرف بزن.
خیلی از اوقات اصلاْ احتیاجی نیست که ازش چیزی بخوایم. چون اون خودش میدونه که تو دل ما چی میگذره.
کافیه از ته دل صداش بزنی و بگی که دوستش داری.
همین.
باور کن به همین سادگی همه چیز ممکن میشه.
سینا جونم پرواز کرد
سلام.
ممنون که سر زدی.
http://sina1374.loxblog.com/
این روزها کمتر آپ میکنید ........
با مرگ های ناتمام به روزم ......
مرگ هایی که سالهاست بشر به آن دچار است ....
منتظر نظر شما هستم .....
راستی سلام !!!
چرا گاهی سلام فراموش میشود ؟؟؟؟؟؟؟
شاید تقصیر همان مرگ های ناتمام است ...
خیلی با احساس و قشنگ بود...
ممنون دوست عزیز