امشب از اون شباست که من دوباره دیوونه بشم
تو مستی و بیخبری اسیر پیمونه بشم
امشب از اون شباست که من دلم میخواد داد بزنم
تو شهر این غریبهها دردمو فریاد بزنم
دلم گرفت از آسمون هم از زمین، هم از زمون
تو زندگیم چقدر غمه، دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی، تلخه بهت هرچی بگم
من به زمین و آسمون دست رفاقت نمی دم
از این همه دربه دری تو قلب من قیامته
چه فایده داری زندگی، این انتهای طاقته
از این همه دربه دری به لب رسیده جون من
به داد من نمیرسه خدای آسمون من
دلم گرفت از آسمون هم از زمین، هم از زمون
تو زندگیم چقدر غمه، دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی، تلخه بهت هرچی بگم
من به زمین و آسمون دست رفاقت نمی دم
داغونم.........
شب قشنگیه! همه کنار خانواده هستن و آخرین ۴ شنبه سال رو جشن گرفتن.
من این شب رو خیلی دوست داشتم.
عاشق این بودم که بشینم و به شعلههای آتیش خیره بشم و فکر کنم.
به هر چیزی که دوست داشتم و نداشتم.
به سالی که گذشت...
به اتفاقایی که افتاد... حالا چه خوب... چه بد...
کارای بزرگی که کردم و تو زندگیم تاثیرگذار بوده.
آدمایی که تو زندگیم تو این یک ساله رفتن و اومدن.
اما امسال...
اولین سالی بود که ۴ شنبه سوری تنهام.
از این تنهایی بدم نمیاد.
اما...................................
خدایا شکرت
یه وقتایی دلت نمیخواد کسی رو ناراحت کنی اما حرفایی داری که باید به کسی بگی و گفتنش اونو ناراحت میکنه.
شده تا به حال بخوای یه جای خلوت باشی و هیچکس نباشه؟
مثلاْ وسط یه جنگل تو یه کلبهی چوبی؟
یا توی یه قایق وسط دریا؟
یا قلهی یه کوه که شهر زیر پات باشه...
در عین حال از تنهایی بترسی و دلت بخواد یکی پیشت باشه. یکی که از نگاهت همه چیو بفهمه.
همین حسو دارم...
حوصلهی هیچ چیز و هیچکسو ندارم و در عین حال از تنهایی به شدت میترسم.
منو تو آغوشت بگیر خدا میخوام بخوابم...
آخه تو تنها کسی بودی که دادی جوابم
منو تو آغوشت بگیر میخوام برات بخونم
روی زمین چقدر بده میخوام پیشت بمونم
کی گفته باید بشکنم تا دستمو بگیری ؟
خسته شدم از عمری غربت و غم و اسیری
کی گفته باید گریهی شبامو در بیاری
تا لحظهای وقت شریفتو واسم بذاری ؟
توی آغوش تو آرامش محضه
منو با خودت ببر حتی یه لحظه
بغلم کن منو بردار ببرم دور
ببرم از این زمین سرد و ناجور
وقتی باید واسهی رها شدن یه بیفروغ بود
واسه آرامش نسبی کلی حرفای دروغ بود
توی دنیا هرچیزی قیمتی داره حتی وجدان
اینارو هیچجا ندیدم نه تو انجیل نه تو قرآن
وقتی دنیا همه حرف پوچ و مفته
صدای هقهقتو پس کی شنفته؟
تو که میگی پیشمی تا لحظهی مرگ
این که میگن میشکنی رنجم میدی بگو کی گفته؟
توی آغوش تو دیگه تنها نیستم
هر نفس اسیر دست غمها نیستم
دیگه عاشقانهتر از عاشقانهام
واسه موندن دیگه با بها بهانهام
توی آغوش تو از درد خبری نیست
از دروغ و حرفای زرد اثری نیست
نمیبینی کسی از حراس نونش
جلو حرف ناثواب بنده زبونش
توی آغوش تو آرامش محضه
منو با خودت ببر حتی یه لحظه
بغلم کن منو بردار ببرم دور
ببرم از این زمین سرد و ناجور
توی آغوش تو.....
سلام!
فقط یه سوال دارم که دوست دارم جوابشو بدونم.
اگه بدونین فقط چند ماه برای زندگی فرصت دارین چیکار میکنین؟
تو رو خدا همون جوابای همیشگی رو ندین که هر کاری دلم بخواد میکنم و بیخیال همه چی میشم.
فکر کنین که باید از خانواده٬ دوستا٬ آشناها٬ کارتون٬ سرگرمیهاتون٬ چیزایی که دوست دارین خداحافظی کنین.
چیکار میکنین؟
پینوشت:
دلم میخواد بیخیال همه چی بشم اما نمیشه...
برام دعا کن عشق من٬ همین روزا بمیرم
آخه دارم از رفتنت بدجوری گر میگیرم!
دعا کنم که این نفس تموم شه تا سپیده
کسی نفهمه عاشقت چی تا سحر کشیده
این آخرین باره عزیز٬ دستامو محکمتر بگیر
آخه تو که داری میری٬ به من نگو بمون نمیر!
داری میای یه باغ سبز درش به روت بازه هنوز
من با تو سوختم نازنین٬ باشه برو با من نسوز
اگه یه روز برگشتی و گفتن فلانی مرده
بدون که زیر خاک سرد حس نگاتو برده
گریه نکن برای من قسمت ما همینه
دستامو محکمتر بگیر٬ لحظهی آخرینه
این آخرین باره عزیز٬ دستامو محکمتر بگیر
آخه تو که داری میری٬ به من نگو بمون نمیر!
داری میای یه باغ سبز درش به روت بازه هنوز
من با تو سوختم نازنین٬ باشه برو با من نسوز